تنها سکوت می ریزد
زهر خاک
شکوفه های درد را بارور می کند
گرما
در پشت چشمان داغ بسته ی دروغ
نفس تنگی افق
التهاب دیوارها
خیال عرق ریزی پروانه ها ست .
روزگاری
بارانی بود
لبخندی بود
باغی بود
که درختانش نماز می خواندند ...
تیر 1372 بازنویسی دی 1393
ابرک سر مست...برچسب : نویسنده : nikpayan بازدید : 79
رشته رشته
در تلالو طلایی گیسوانت می جویم
و در گذر نقره ای آب زلال نهر
اشتیاق را در چشمانت
التهاب را در گرمی دستانت
طعم بوسه هایت
بی قراری نگاهت می بینم
و آغوش من
آرامش پس از توفان
برای چشمان خواب آلود بعدازظهر این باغ .
ابرک سر مست...برچسب : نویسنده : nikpayan بازدید : 104
برچسب : نویسنده : nikpayan بازدید : 78
از لب های خشک آسمان
تنها سکوت می ریزد
زهر خاک
شکوفه های درد را بارور می کند
گرما
در پشت چشمان داغ بسته ی دروغ
نفس تنگی افق
التهاب دیوارها
خیال عرق ریزی پروانه ها
پنهان می شود .
روزگاری
بارانی بود
لبخندی بود
باغی بود
که درختانش عاشق می شدند ...
بازنویسی دی 96
برچسب : نویسنده : nikpayan بازدید : 88
برچسب : نویسنده : nikpayan بازدید : 172
غروب خاکستری زمستان بود
یا چشمان من سیاهی می رفت
که هیچ گاه
سایه ی بلند شور بختی را بر ایوان خواب آلود خاطره هامان ندیدم
ندیدم
اما همان دم که درد جراحت سخت نشسته بر لبخندهایت را
با هر بوسه نوشیدم
دریافتم که وقت رفتن است
بی اثری که باید بر جا ماند
انگار کن نه حرفی زدم
نه شعری سرودم
ساکت و خسته
رفتم .
ابرک سر مست...برچسب : نویسنده : nikpayan بازدید : 165
تنها سکوت می ریزد
زهر خاک
شکوفه های درد را بارور می کند
گرما
در پشت چشمان داغ بسته ی دروغ
نفس تنگی افق
التهاب دیوارها
خیال عرق ریزی پروانه ها ست .
روزگاری
بارانی بود
لبخندی بود
باغی بود
که درختانش نماز می خواندند ...
تیر 1372 بازنویسی دی 1393
ابرک سر مست...برچسب : نویسنده : nikpayan بازدید : 140
رشته رشته
در تلالو طلایی گیسوانت می جویم
و در گذر نقره ای آب زلال نهر
اشتیاق را در چشمانت
التهاب را در گرمی دستانت
طعم بوسه هایت
بی قراری نگاهت می بینم
و آغوش من
آرامش پس از توفان
برای چشمان خواب آلود بعدازظهر این باغ .
ابرک سر مست...برچسب : نویسنده : nikpayan بازدید : 166
برچسب : نویسنده : nikpayan بازدید : 158
برچسب : تابستان, نویسنده : nikpayan بازدید : 153